آمار میدونی....صیانةالماشطة که بود؟ - کشش
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کشش

صیانة الماشطة، آرایشگر دختر فرعون و همسر خربیل، مردى که در قرآن کریم از او به «مؤمن آل فرعون‏» یاد شده، مى‏باشد. (1)

این بانو، در ثبات ایمان و صبر و تحمل، کارى کرد که نظیر آن در تاریخ کمتر دیده شده است و در کتاب «خصائص الفاطمیه‏» روایت‏شده که در دولت‏حقه‏ى امام زمان علیه السلام سیزده زن براى معالجه‏ى مجروحان به دنیا رجعت مى‏کنند که یکى از آن‏ها همین «صیانة الماشطة‏» است.

از ابن عباس - صحابى پیامبر - روایت‏شده که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

«وقتى در معراج بودم، رایحه و بوى بسیار خوش و نیکویى به مشامم رسید، به جبرییل گفتم: این چه بویى است؟ جبرییل گفت: این رایحه و بوى خوب، مربوط به آرایشگر آل فرعون و فرزندان اوست.»

× × ×

روزى «صیانه‏» مشغول آرایش و شانه کردن موى دختر فرعون بود، ناگاه شانه از دست او افتاد، آن را برداشت و گفت: «بسم الله‏» دختر فرعون به او گفت: آیا پدر مرا مى‏گویى؟ صیانه گفت: خیر، بلکه کسى را مى‏گویم که پروردگار من و پروردگار تو و پدر توست. دختر فرعون گفت: حتما این حرف تو را به پدرم خواهم گفت. صیانه هم گفت: بگو، من هیچ ترسى ندارم.

دختر فرعون این جریان را به پدرش گفت. فرعون آتش خشمش مشتعل گشت و دستور داد صیانه و فرزندانش را حاضر کردند. به او گفت: پروردگار تو کیست؟ صیانه گفت: پروردگار من و پروردگار تو الله است.

هر چه فرعون خواست او را از این عقیده منصرف کند، نتوانست. به او گفت: اگر از این عقیده‏ات دست‏برندارى، تو را و فرزندانت را در آتش مى‏سوزانم.

صیانه گفت: بسوزان، مرا باکى نیست. فقط از تو مى‏خواهم که پس از سوزاندن، استخوان‏هایمان را جمع کنى و آن‏ها را دفن نمایى. فرعون گفت: این خواسته‏ات را به خاطر حقى که بر ما دارى اجابت مى‏کنم.

دستور داد تنورى از مس ساختند و در آن آتش افروختند. یک پسر او را در آتش انداختند تا پاک بسوخت و آن زن نظاره مى‏کرد و یک یک، بقیه‏ى فرزندانش را نیز در آتش انداختند تا این که نوبت‏به طفل شیرخواره رسید. حال صیانه منقلب گردید; در آن حال کودک شیرخواره به زبان آمد و گفت:

«اى مادر! صبر کن که تو بر حق هستى و بین تو و بهشت‏یک گام بیشتر نیست.»

پس طفل را با مادرش در تنور انداخت و سوزانید.

گر ببینى یک نفس حسن ودود

اندر آتش افکنى جان و وجود (2)

در آن حال «آسیه‏» همسر فرعون دید که ملایکه روح صیانه را به آسمان مى‏برند، چون این صحنه را دید، یقین و اخلاص و تصدیق او زیادتر گشت.

در همین هنگام، فرعون بر آسیه وارد شد و از آن چه با صیانه کرده بود، خبر داد.

آسیه گفت: واى بر تو اى فرعون! چه چیز تو را بر خداوند جل و علا جرات داده و جسور نموده؟ !

فرعون گفت: شاید تو هم به جنونى که دوستت مبتلا شده بود، گرفتار شده‏اى!

آسیه پاسخ داد: من به جنون مبتلا نشده‏ام، ولیکن به خداوند جل و علا که پروردگار من و پروردگار تو و پروردگار عالمیان است، ایمان آوردم.

فرعون مادر آسیه را حاضر کرد و به او گفت: دخترت دیوانه شده، به او بگو به خداى موسى کافر شود و گرنه قسم مى‏خورم که مرگ را به او بچشانم.

مادر با دخترش خلوت کرد و از او خواست تا با خواسته‏ى فرعون همراه شود و امرش را در کفر به خداى موسى بپذیرد، اما آسیه نپذیرفت و گفت: آیا به پروردگار متعال کافر شوم! به خدا قسم هرگز چنین کارى را نخواهم کرد.

فرعون دستور داد تا دست‏ها و پاهاى آسیه را به چهار میخ کشیدند و آسیه هم چنان در عذاب و رنج‏بود تا روحش به اعلى علیین و به نزد خداوند پرواز کرد. (3)

داستان خربیل، همسر صیانه
خربیل، پسر عموى فرعون و خزانه‏دار گنجینه‏هاى فرعون بوده است و بنابر روایت على بن ابراهیم در تفسیر قمى، وى ششصد سال خداوند را پرستید و در پنهانى او را عبادت مى‏کرد، اما روزى که حضرت موسى علیه السلام بر سحره پیروز شد، ایمانش را ظاهر کرد و همراه آنان به صلیب کشیده شد و به شهادت رسید. (4)

بنابر تفسیر امام حسن عسگرى علیه السلام، خربیل، قوم خود را به توحید و یگانگى خداوند و پیامبرى موسى و برترى محمد رسول الله صلى الله علیه و آله بر جمیع رسولان و خلق خدا و برترى على بن ابى طالب علیه السلام و سایر ائمه بر بقیه‏ى اوصیاء پیامبران و به برائت و بیزارى از ربوبیت فرعون دعوت مى‏کرد، تا این که خبرچینان و بد گویان، ماجرا را به فرعون گزارش دادند و گفتند که خربیل مردم را به مخالفت تو دعوت مى‏کند و دشمنانت را بر دشمنى تو کمک مى‏کند.

فرعون به آن‏ها گفت: او پسر عم من و جانشین من بر ملکم و ولى عهد من است. اگر آن چه مى‏گویید راست‏باشد، مستحق شدیدترین و سخت‏ترین عذاب به خاطر کفران نعمت من است و اگر دروغ باشد، شما مستحق شدیدترین عذاب و شکنجه مى‏باشید.

سپس دستور داد خربیل و همه‏ى آن بدگویان حاضر شدند.

خربیل گفت: اى پادشاه! آیا تاکنون دروغى از من شنیده‏اى؟ گفت: نه. خربیل گفت: از آنان بپرس پروردگار شما کیست؟ گفتند: فرعون. گفت: بگو خالق شما کیست؟ گفتند: فرعون. گفت: از ایشان بپرس روزى دهنده‏ى آن‏ها کیست؟ و چه کسى بلاها را از آنان دفع مى‏کند؟ گفتند: این فرعون است.

آن‏گاه خربیل گفت: اى فرعون! من گواه مى‏گیرم تو را و هر که را نزد تو حاضر است که پروردگار ایشان پروردگار من است و خالق ایشان خالق من است و رازق ایشان رازق من است و اصلاح کننده‏ى معیشت آن‏ها، اصلاح کننده‏ى معیشت من است و من هیچ پروردگارى و هیچ خالقى و رازقى غیر پروردگار و خالق و رازق آن‏ها ندارم.

خربیل این جملات را گفت، در حالى که غرض او، پروردگار و خالق و رازق واقعى آن‏ها بود و این معنى بر فرعون و حاضرین پوشیده ماند و گمان کردند که او فرعون را مى‏گوید.

در این جا فرعون به آن‏ها گفت: اى مردان بدکردار و اى کسانى که در ملک من فساد مى‏کنید و مى‏خواهید بین من و پسر عمویم که یاور من و ولى عهد من است، فتنه به وجود آورید و در پادشاهى من رخنه بیندازید; شما مستحق شدیدترین عذاب من هستید.

پس امر کرد که میخ‏ها آوردند و بر ساق‏ها و سینه‏هاى آنان کوبیدند و گوشت‏بدنشان را از استخوان جدا کردند. (5)

خداوند متعال در هر حالى خربیل را حفظ مى‏کرد و خدا پرستى او هم‏چنان بر فرعون و اطرافیانش پوشیده ماند، اما زمانى که حضرت موسى علیه السلام به پیامبرى مبعوث شد و با آوردن معجزات، سحر ساحران را باطل نمود، ایمانش را ظاهر کرد و همراه آنان به صلیب کشیده شد و سرانجام به شهادت رسید.

در تفسیر قمى روایت‏شده که مؤمن آل فرعون در حالى که دستان و انگشتانش بر اثر صلیب، خشک و فلج‏شده بود، با همان دستان به قومش اشاره مى‏کرد و مى‏گفت:

«یا قوم اتبعون اهدکم سبیل الرشاد» (6) ; «اى قوم، مرا اطاعت کنید تا شما را به راه رشد و کمال هدایت کنم‏» و در ادامه‏ى آن خداوند متعال مى‏فرماید: «فوقیه الله سیئات ما مکروا» (7) ; «پس خداوند او را از نقشه‏هاى سوء آنان نگاه داشت.»

امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: «و الله لقد قطعوه اربا اربا ولکن وقیه الله ان یفتنوه فی دینه‏» ; (8) به خدا قسم که او را تکه تکه کردند و لکن خداوند او را از این که در دینش بلغزد حفظ کرد و نگاه داشت.

و هم چنین احادیث‏بسیارى از طریق خاصه (شیعه) و عامه (سنى) وارد شده است که «صدیقان (بسیار تصدیق کنندگان پیامبران) سه کس هستند; مومن آل فرعون، مومن آل یاسین و على بن ابى طالب علیه السلام که بهترین آن‏هاست‏» . (9)


پی نوشت :
1) سوره‏ى مؤمن، آیه‏ى 28 «و قال رجل مؤمن من آل فرعون...» .

2) دفتر چهارم مثنوى.

3) بحارالانوار، ج 13، ص 163و 164; حیاة القلوب، ج 1، ص 243.

4) ریاحین الشریعة، ج 5، ص 153.

5) تفسیر امام حسن عسگرى علیه السلام، ص 357.

6) سوره‏ى مؤمن، آیه‏ى 38.

7) سوره‏ى مؤمن، آیه‏ى 45.

8) تفسیر قمى، ج 2، ص 258; بحارالانوار، ج 13، ص 162.

9) خصال صدوق، ج 1، ص 184; تفسیر فخر رازى، ج 3، ص 57.


  • تفسیر، تاریخ، قرآن
  • نوشته شده در  یکشنبه 88/7/5ساعت  10:11 عصر  توسط جواد و علی 
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    بچه ها پشت معبر گیر کردن...
    مدرس به ما درس داده!
    کهیعص
    خیال پردازان
    ابکی علی یوم البکا
    عالم با عمل
    خدا میخواهیم
    [عناوین آرشیوشده]