• وبلاگ : كشش
  • يادداشت : مشتي استخوان
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام ..چه شعر قشنگي..دستتون درد نكنه..

    چه قدر مادرِ او چنگ زند به سينه خاک

    ولي نيافت از آن سوخته ، نشاني را

    ولي نيافت مگر چند تا گلوله سرد

    ولي نيافت مگر مشت استخواني را

    هر چي از شهدا بگيم بازم كمه...

    خدايا مارانيز در خيل كربلاييان بپذير..

    موفق باشيد

    ياعلي

    سلام دوست عزيز خوب بود .نشاني ازآن سفر كرده گان سرافراز كه هميشه ياد وخاطرشان در دلها زنده است .موفق باشيد
    پاسخ

    نمازتان را حفظ کنيد همه چيزتان حفظ ميشود

    سلام

    شعر زيبايي بود در وصف شهداي گمنام..

    وبلاگ خوب و معناداري دارين..

    موفق باشين