پيام دوستان
* راوندي *
103/8/11
درود بر شما . صمد که معناي بي نياز دارد جاي خود اما آيا در قيامت نمونه لازم نيست وقتيکه بعضي بهانه مي آوردند که به اين دليل و آن دليل نتوانستيم ؟ نمونه براي اينکه نشان دهند اين وضعش از تو بحراني تر بود اما پاي عقايدش ايستاد و اجرش را گرفت .
عليکم السلام ، بله نمونه لازمه ، بعبارت دقيقتر حجت لازمه و آيه اکمال دين همين رو ميگه ، وگرنه دين و پيام آوري ابلاغ نشده ، آيه ي يا ايهاالرسول بلغ ، فما بلاغت رسالته هم همين پيام رو داره . در ثاني نمي توانيم و نتونستم ، چون در برابر نعمته قابل پذيرش نيست ، چراکه بي برخور دار از نعمت نداريم ، آيه ي آخر سوره حمد اينو ميگه ، در مغضوب عليهم والضالين .
بردند و مقصودشان آن کافران آن دوران بود نه اين کافران که اسلامي تر از مسلمان زندگي ميکنند . يک مطلبي که در مطرح کردن مطالب پيش از اين از شما مشاهده کردم اين بود که وقتي مطالب چند سطري مطرح ميکنم شما فقط به آخرين کامنت پاسخ مي هيد ِلذا خواهشا پاسخ خود را هر چند خلاصه از مطلب اولين کامنت بپردازيد .
ديگر اينکه عقيده بنده بر اينست که چنانچه بشر از آغاز به يک زندگي انساني خو ميکرد و راه زندگي حيواني را در پيش نميگرفت ( البته شايد مقايسه حيواني و انساني صحيح نباشد اما مطلب ديگري به ذهنم نميرسد که بيانگر موضوع باشد ) نيازي به ظهور هيچ دين و پيامبري نبود . البته من اين احتمال را هم ميدهم که شايد از ديدگاه شما بنده فقط دارم هذيان ميبافم اما بهر حال شايد بخاطر همين عقايد عده اي جان داده باشند .
* راوندي *
103/8/11
درود بر شما ، بحث هاي سنگين شما ماندگار خواهد شد اما شايد اکنون کسي نباشد که شما را همراهي کند بنده فقط نه بر اثر مطالعه بلکه بر اثر تجربه دريافته ام که انسانهايي که در طول دوران زندگي خود از يک نوع طرز فکر پيروي ميکنند عقب اقتاده ميمانند خوشبخت کسيست که افکار ديروزي خود را دور انداخته و امروز افکار جديد داشته باشد با اين ذهنيت که فردا هم اشتباهات امروزش را بپذيرد.
+
[تلگرام]
حديث ِ عشق نداند کسي که در همه عمر
به سر نکوفته باشد در سرايي را... .
خيال در همه عالم بِرفت و بازآمد
که از حضور تو خوشتر ، نديد جايي را ...
اون روز
103/6/11
3 فرد دیگر
33 فرد دیگر
+
من غزل بودم، رهايم کرد دستي ناتمام
شاه شطرنجي که تا آخر همان سرباز ماند
.
از بهاي عشق پرسيدم، نوشتي: آه و اشک
پاسخت امّا ميان هالهاي از راز ماند
.
محمّد عابديني
#به_وقت_شعر
كيوان گيتي نژاد و
103/4/7
دلم رازي نالان و غمگين سر داده بود. لاجرم بر ماندن يا رفتني غريب سخن مي گفت همي. يار خوش زبان من اما داغ يار بر بالين ديده بود. زمهرير عاشق شد در پي تقدير و صحراي احمر مدني در خفا بايد مي بود. حال من حال غريبي ست اين روزا هم در ماندن هم در رفتن مخير گشته بود دلم تنگ ميشود براي آن يار جاني ندا آمد که حيدر با تو پيمان بسته بود مي روي اي خوش روان هجرت بنماي اما يار بايد بايد ني تمود
+
عمريست عاشقت شده اين مرد بي قرار
اين مرد زخم خورده ي شيداي سوخته
#تک_بيت
#خط_خودکاري
محمّد عابديني
دبيرستان انصاري
103/4/5
+
مي دوني خشک بري خيس برگردي يعني چي؟
#سفير_انگليس
دبيرستان انصاري
103/4/5
+
امام باقر (عليهالسّلام) فرمود:
صبر دو صورت است:
صبر بر بلا که خوب و نيکو است
ولي بهترين اين دو صبر دوري از حرام است.
كيوان گيتي نژاد و
103/3/28
+
در #راهپيمايي دشمنان خارجي و در #انتخابات دشمنان داخلي را از مرزهاي #انقلاب دور خواهيم کرد إنشاءالله.
و آنروز يقيناً خواهد آمد که اين پاهاي گامبرداشته در مسير راهپيمايي و اين دستهاي قلمزده در برگههاي رأي در عرصه محاسبه الهي به فريادمان ميرسند.
كيوان گيتي نژاد و
103/3/28
مهم اين است که با دست بنويسي با سر برداري با دل جذب کني با جان دفاع کني و هر دو را باغيرت ابدي کني اگر در اين راه به او سپاري با جان امضا اش کني با آبرو هضم اش کني بي پروا به آستان حيدري اش دل بدهي جانت را تسليم باورت کني اين باور را به زينت عشق ابدي کني اين ميشود معامله قرن مکتب حيدري که ميعادگاه و نتيجه اش در صحراي احمر به علمداري حيدرثاني و به غيرت ذوليميني و يسارايي حيدريون نماد ملي ما ميشود
+
از دست خودم شکسته شد بال خودم
عمريست شدم اسيرِ چنگال خودم
من گم شده ام، نيست کسي دنبالم
بايد بروم خودم به دنبال خودم
محمّد عابديني
كيوان گيتي نژاد و
103/3/28
+
حاج آقا قرائتى (رئيس ستاد اقامه نماز و مفسر قرآن): يك عدهاي شعار دادهاند كه «نه غزه نه لبنان، جانم فداي ايران»، اگر اينطور است پس نمازتان را هم تغيير بدهيد و بگوييد «السلام علينا و على ايرانيان»؛ «نه غزه نه لبنان» ميداني يعني چه؟ يعني «نه قرآن» http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8806310395
شور زندگي۲
103/3/28
لينک مستقيم فيلم سخنان حاج آقا قرائتى http://media.farsnews.com//Media/8806/Video/880631/880631V0568237.wmv
بله نمي توان گفت نه غزه و نه لبنان ، ولي نمي توان هم گفت : نه ايران ! مسئله اينجاست كه ايران مقدم است بر غزه و لبنان ووو ، يعني شايد مقصود از اين شعار اين بوده باشد كه ايران را فداي جاي ديگر نكنند .
بهترين وسيله براي ترغيب وي براي کسب آن هدف و تعالي ست باور کنيم که هرکس با منش و با تجويز خواص خود بهتر از يک نسخه جمعي و يک شکل مي تواند در وي ايجاد انگيزه و ميل براي کسب نمودن هدف انجام رساند اگر به او بهت دهيم و بخ اون انگيزه و مسير را هديه کنيم لااقل بيازماييد شايد تقدير براي او ذره اي اميد و ذره اي انگيزه و ذره اي موفقيت و ذره اي از مقصد جهاني باشد و لقايي
همچون يک جادو و يک غيرممکن ممکن جلوه شود او برايش نفس کشيدن به تعبير زندگي در مريخ است گاهي يک بوسه به معبود براي او حکم رسيدن به مقصود بندگي باشد ذره اي تحويل انگيزه مي تواند در يکي قوغا بپا کند در ديگري نه ولي بدان براي برخي ناکرده ها کزده شود مقصودها که تا امروز غلط بود انجامش براي وي مقصود به همراه آورد چشم ها را شستن هميشه دو بيني نمي اورد
كيوان گيتي نژاد و
103/3/22
اتفاقي افتاده يعني اتفاقي هم مي افته يعني جادوگري و جادوي حقايق براي محقق شدن فارغ از بال آرزوهاي دست نايافتني امکان پذيره يعني ميشه آب را دوباره زلال کرد و دوباره در ليوان سر ريز گنجاند يعني ميشود آن روز که بشود آن ناشدني ها و آنچه صاحبان انجام آن برخلاف حقيقت وقوع حوادث و بروز حقايق و نابودي ظالمين قدرت مند و ناکثين عامه فريب و ذلت همسو شدن
هم سر و هم پا هم عاقبت هم همين الان چيز در چيز قاطي شود و بلاوجهه و در مکعبي از بدبختي و بيچارگي اين معجزه تو از سهم معجزه اي تاکنون واقع شده براي تو اينگونه جاري شود ولي با همه اينها آرزو مي کنم معجزه اي محقق شود هرچند چند روز آينده ثابت مي کند معجزه هم باشد براي تو يکي انجام اش و حتي فکرش بدبختي به همراه مي آورد و بايد بعدا به اين پيام پاسخ دهم هرچند خيلي دوست دارم حکايتي زيبا نويسم
خدايا راضي ام به رضاي تو خيلي دلم مي خواد از وقايع عمرم يک واقعه اي بنويسم که همه اونهايي که مي گويند مت تحريک مي کردم تو را به حوب بودن آن کني که دوست داري آن شود و من نمي ترسم مدافعين اين نظر را مايوس کني بگي دوست دارم اين شود به شما ربطي داره و آنها زير لب چيزهايي گويند و مثل سگ پشيمون شوند و ظالم ها هم بگذريم
كيوان گيتي نژاد و
103/3/13
آقاجون فدات بشم قربونت برم تو اوج صفا و محنت و گذشتي تو منتهاي کرم و لطف و ارزشي معناي حقيقت را در وجود خود متبلور و مفهوم گذشت را قافيه دادي من چقدر گمراه بودم هستم من 0قدر نادان و ناسنجيده شما را از خود جدا و فارغ مي چنداشتم من تماما زحمت هستم و توفيق با تو بودن کرامتي است بي وصف و بي مانند که نه در وهم گنجد و نه در عقل جاري شود مرا درياب که بي تو همان هيچ ام که بودم و هستم